سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فریدون مشیری
من
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه جا...
همه وقت
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را ، تنها تو بدان!
تو بیا
تو بمان با من ، تنها تو بمان!
****
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو ، به جای همه گل ها تو بخند
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر
تو ببند
****
تو بخواه
پاسخ چلچله ها را تو بگو!
قصه ابر هوا را تو بخوان!
تو بمان با من، تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش
من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش.
ف


اولین دیدگاه را شما بگذارید

 داستان       شعر


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ